کد مطلب:149275 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:128

ارزش عامل امر به معروف و نهی از منکر
اما عامل سوم كه عامل امر به معروف و نهی از منكر است و ابا عبدالله علیه السلام صریحا به این عامل استناد می كند. در این زمینه احادیث پیغمبر و هدف خود استناد می كند و مكرر نام امر به معروف و نهی از منكر را می برد، بدون اینكه اسمی از بیعت و دعوت مردم كوفه ببرد. این عامل ارزش بسیار بسیار بیشتری از دو عامل دیگر به نهضت حسینی می دهد. به موجب همین عامل است كه این نهضت شایستگی پیدا كرده است كه برای همیشه زنده بماند، برای همیشه یادآوری شود و آموزنده باشد. البته همه ی عوامل آموزنده هستند ولی این عامل آموزندگی بیشتری دارد، زیرا نه متكی به دعوت است و نه متكی به تقاضای بیعت؛ یعنی اگر دعوتی از امام نمی شد، حسین بن علی علیه السلام به موجب قانون امر به معروف و نهی از منكر نهضت می كرد. اگر هم تقاضای بیعت از او نمی كردند، باز ساكت نمی نشست. موضوع خیلی فرق می كند و تفاوت پیدا می شود.

به موجب عامل اول، چون مردم كوفه دعوت كردند و زمینه ی پیروزی صدی پنجاه یا كمتر آماده شده است، امام حركت می كند. یعنی اگر تنها این عامل در شكل دادن نهضت حسینی مؤثر بود، چنانچه مردم كوفه دعوت نمی كردند حسین علیه السلام از جای خود تكان نمی خورد. به موجب عامل دوم، از امام بیعت می خواهند و می فرماید با شما بیعت نمی كنم. یعنی اگر تنها این عامل می بود، چنانچه حكومت وقت از حسین علیه السلام بیعت نمی خواست، او با آنها كاری نداشت، می گفت شما با من كار دارید، من كه با شما كاری ندارم؛ شما از من بیعت نخواهید، مطلب تمام است. پس به موجب این عامل، اگر آنها تقاضای بیعت نمی كردند، ابا عبدالله هم آسوده و راحت بود، سر جای خود نشسته بود، حادثه و غائله ای به وجود نمی آمد.


اما به موجب عامل سوم، حسین یك مرد متعرض و منتقد است، مردی است انقلابی و قیام كننده، یك مرد مثبت است. دیگر انگیزه ی دیگری لازم نیست. همه جا را فساد گرفته، حلال خدا حرام، و حرام خدا حلال شده است، بیت المال مسلمین در اختیار افراد ناشایسته قرار گرفته و در غیر راه رضای خدا مصرف می شود و پیغمبر اكرم فرمود: هر كس چنین اوضاع و احوالی را ببیند «فلم یغیر علیه بفعل و لا قول» و در صدد دگرگونی آن نباشد، مقام اعتراض برنیاید «كان حقا علی الله ان یدخله مدخله» [1] شایسته است (ثات است در قانون الهی) كه خدا چنین كسی را به آنجا ببرد كه ظالمان، جابران، ستمكاران، و تغییر دهندگان دین خدا می روند، و سرنوشت مشترك با آنها دارد. به گفته ی جدش استناد می كند كه در چنین شرایطی كسی كه می داند و می فهمد و اعتراض نمی كند، با جامعه ی گنهكار خود سرنوشت مشترك دارد. تنها این حدیث نیست، احادیث دیگری از شخص پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله در این زمینه هست.

حدیثی داریم كه امام رضا علیه السلام از پیغمبر اكرم نقل می كند و آن این است: «اذا تواكلت الناس الامر بالمعروف و النهی عن المنكر» هرگا مردم امر به معروف و نهی از منكر را به عهده ی همدیگر بگذارند (یعنی هر كس سكوت كند به انتظار اینكه دیگری امر به معروف و نهی از منكر كند و در نتیجه هیچ كس قیام نكند) «فلیأذنوا بوقاع من الله» [2] پس برای عذاب الهی منتظر و آماده باشند. چه عذابی؟ سنگ از آسمان بیاید؟ نه، عذاب الهی در آیه ی قرآن چنین تفسیر شده است:

قل هو القادر علی ان یبعث علیكم عذابا من فوقكم او من تحت ارجلكم او یلبسكم شیعا و یذیق بعضكم بأس بعض. [3] .

(از عذاب خدا بترسید) بگو خدا قادر است كه از بالای سر شما بر شما عذاب بفرستد یا از زیر پای شما عذاب را بجوشاند یا شما را دسته دسته كند، یا اینكه زیان خود شما را به خود شما برساند (یعنی خودتان را به جان یكدیگر بیندازد).

اهل بیت در روایات خود چنین معنی می كنند: عذاب بالای سر یعنی شما از


مافوق ها عذاب می بینید، عذاب از زیر پا یعنی از طبقه ی مادون عذاب می بینید. پیغمبر اكرم فرمود: وقتی مردم امر به معروف و نهی از منكر را رها كنند، منتظر و مطمئن كه پشت سر آن عذاب الهی می آید.

حدیث دیگری از پیغمبر اكرم است كه آن را، هم علمای شیعه در كتب معتبر خود مثل اصول كافی روایت كرده اند و هم علمای اهل تسنن، غزالی این حدیث را در احیاء العلوم نقل می كند و سند آن در كتب حدیث اهل تسنن هست:

لتأمرن بالمعروف و لتنهن عن المنكر او یسلطن الله علیكم شراركم فیدعوا خیاركم فلا یستجاب لهم. [4] .

یعنی باید امر به معروف و نهی از منكر را داشته باشید، ایندو باید وجود داشته باشند و گرنه بدان شما بر شما مسلط می شوند، بعد خوبان شما می خوانند و به آنها جوابی داده نمی شود.اكثر این طور معنی می كنند كه بعد از آنكه بدان شما بر شما مسلط شدند، نیكان شما به درگاه الهی می نالند و خداوند دعای آنها را مستجاب نمی كند. یعنی قومی كه امر به معروف و نهی از منكر را رها كنند، خاصیتشان این است كه خداوند رحمت خود را از آنها می گیرد؛ هر قدر خدا را بخوانند دعای آنها به موجب این گناه مستجاب نمی شود. ولی غزالی معنی لطیفی برای این آیه كرده است - با اینكه مرد به اصطلاح درویشی است و در مسائل اجتماعی دیده نمی شود - می گوید معنی این جمله (فیدعوا خیاركم فلا یستجاب لهم) این نیست كه خدا را می خوانند و خدا دعای آنها را مستجاب نمی كند. معنایش این است: وقتی كه امر به معروف و نهی از منكر را ترك كنند آنقدر پست می شوند، آنقدر رعبشان، مهابتشان، عزتشان، كرامتشان از بین می رود كه وقتی به درگاه همان ظلمه می روند، هر چه ندا می كنند به آنها اعتنا نمی شود. یعنی پیغمبر فرمود: اگر می خواهید عزت داشته باشید و دیگران روی شما حساب كنند، امر به معروف و نهی از منكر را ترك نكنید. اگر امر به معروف و نهی از منكر نداشته باشید اولین خاصیت آن ضعف شماست، پستی و ذلت شماست، دشمن هم روی شما حساب نمی كند.




بر در ارباب بی مروت دنیا

چند نشینی كه خواجه كی بدر آید



آنوقت مثل یك برده و بنده، هر چه التماس كنید كسی جوابتان را نخواهد داد. معنی بسیار لطیفی است. ما چنین اصل قطعی در اسلام داریم و وجود مقدس ابا عبدالله علیه السلام به این اصل استناد كرده است و چنین می فهماند كه فرضا مردم كوفه مرا دعوت نمی كردند، فرضا دستگاه یزید از من بیعت نمی خواست، من به موجب اصل امر به معروف و نهی از منكر ساكت نمی نشستم.


[1] تاريخ طبري / ج 4 / ص 304.

[2] فروع كافي، ج 5 / ص 59.

[3] انعام / 65.

[4] فروع كافي، ج 4 / ص 56.